از هندوانه با طعم ژامبون تا قُرص خیار!
هر روز که میگذرد شاهد عجایبی در خلقت هستیم که رفته رفته برایمان عادی
میشود؛ انگار دیگر عجیب نیست که کودکی با 3 سر دنیا بیاید یا 4 پا،
جوجهای با 4 پا یا تخم مرغی مربع، گاوی با سری شبیه به خر و پاهایی شبیه
به شتر!
*«هندوانه با طعم ژامبون» تعجب نکنید!
شاید بعضی از این موارد که گفتیم واقع شده باشند و بعضی
نیز از دوراندیشی طنز پردازانه ما باشد اما دور نیست این عجایب را ببینید و
صد البته بدتر از آنها را؛ وقتی دانشمندان موفق به ساخت گوشت مصنوعی از
فضولات انسانی میشوند؛ دور نیست که روزی نیز فرا برسد تا سیب را با طعم
کچاپ یا هندوانه را با طعم ژامبون مرغ مشاهده کنیم و دعا کنیم به اموات
دانشمندانی که یک تیر با دو نشان زدند و ما را از طعمهای تکراری خلاص
کردند؛ واقعاً چرا به چنین روزی گرفتار شدهایم؟ مسخ شدهایم یا مسخ
میکنیم؟
چه شد که با عَلَم «عِلم ژنتیک» دست به نابودی علوم فلاحت، زراعت،
باغبانی و دامداری زدیم؟ چه شد که با تعابیری چون نانو تکنولوژی طعم سیب،
انگور و پرتغال را از بین بردیم و آنها را روز به روز بزرگتر، بیآفتتر،
ماندگارتر و در کلام آخر زیبنده دکوراسیون قرار دادیم تا شایسته مصرف
خوراکی؟ براستی این بود هدف ما از تأسیس رشتههای کشاورزی در دانشکدهها و
دانشگاهها؟
*اصالت طعم و عطر، فدای ماندگاری و افزایش وزن
ای کاش به همان سیب کرم زدهای که زود میگندید قانع
مانده بودیم؛ وقتی دانشمندان به جای ماندگاری اصالت طعم و عطر سیب صرفاً به
چگونگی افزایش وزن، ماندگاری و آفت آن میاندیشند و به مرور بر نقص خلقت
خداوند یقین پیدا میکنند سپس این نقص را با اصلاح ژنتیکی جبران میکنند.
وقتی که باغبان آن نهال اصلاح شده! را که خداوند ناقص خلق کرده
بود غرس میکند به امید آن که میوهای بدون آفت و بزرگ حتی به قیمت بیطعمی
و بیعطری به بار آید و در پایان وقتی که ما میوه را نه برای خوردن بلکه
برای زیبایی و عدم سرافکندگی مقابل میهمان خرید میکنیم، محکوم به مشاهده
سطح براق و واکس خورده سیب خواهیم بود.
آری در دستان شما سیبی است که اندرونش اسفنج، بیطعم و ظاهرش نیز
همانند کفشی واکس خورده صاف و شفاف و صیقلی است که هیچ کرمی رغبت نزدیک شدن
به آن را ندارد؛ پس بهتر است سختیهای شستن و پوست کندن و خوردن یک سیب
بیمزه را با یک پاکت آب سیب پاستوریزه بهداشتی خوشمزه پالپدار تجربه و
جایگزین کنید.
*مصرف خیار با طعم مقوای کاغذی بهتر است یا قُرص خیار؟
وقتی خیاری را میخرید که طعم مقوای کاغذی میدهد و
بنابر توصیه دانشمندان حکیم! نیز باید آن را بدون نمک بخورید تا فشارخون
نگیرید آیا بهتر نیست کاشت خیار را ممنوع کنیم تا منجر به افزایش آمار
فشارخونیها نشود؟ بهتر نیست به جای مصرف خیار با آن همه مشقات و تبعات از
قرص خیار استفاده کنیم که هم ارزان است و هم مورد تأیید فدرال دارویی
آمریکا (FDA).
برنجی را که به رنج شالی کاران زحمتکش مهیا میشد با مدد علم
«تکنولوژی زده ژنتیک» که آن را ضد آفت کرده است و قد بلند به خواستگاری
باقالی خانم فرستادیم تا به میمنت ومبارکی، منتظر محصول این ازدواج یعنی
«باقارنج» باشیم تا از 27 شعبه سطح شهر پیتزای باقارنج سفارش بدهیم.
بر اساس تحقیقات جدید دانشمندان، گیاه «باقارنج» حاوی مواد معدنی
فراوان و ویتامینهای گروه «ب» تا «ق» است و هر مادر بارداری باید از آن
بخورد تا فرزندش دکتر - مهندس بشود و بیچاره آن مادری که نتوانست از این
گیاه پر خاصیت بخورد مجبور است فرزندی کارگر تحویل جامعه بدهد.
*چارهای جز خوردن مرغ نداریم!
اولی گفت: هم سفره ما آن قدر مرغ خورد تا منفجر شد؛ دومی
گفت:خوب الحمدلله سیر شد و از دنیا رفت؛ الغرض، عادت کردهایم تا مرغ هایی
را بخوریم که 20 درصدشان قبل از ذبح مردهاند؛ چراکه طعم مرده خواری را در
گوشت برادرانمان هنگام غیبتها چشیدهایم و بدان خو گرفتهایم.
بیچاره این مرغ زبان بسته که نه در عزا و عروسی بلکه هر روز در سر
سفره ما انسانهای حریص خورده میشود؛ اگرچه همه اعتراف میکنیم که از طعم
مرغ متنفر شدهایم، ولی میخوریم و خسته میشویم از مرغ خوردن و باز هم
میخوریم که چارهای جز خوردن مرغ نداریم، چراکه بانوان کارمند، صنعتگر،
معدنچی و ... امروز که وقت آشپزی ندارند، سادهترین گزینه را پختن مرغ
میدانند.
*حذف گزینه «بو» از خیار!
دیگر بوئیدن خیار برای صداع حار بیاثر است، چراکه به
دلیل خاصیت ضد باکتری، ضد آلرژی و دیگر اضداد ضاره بذر اصلاح شده خیار،
گزینه بو از آن حذف شده است؛ دیگر سیب را برای تفریح، تقویت قوا و ارواح
مجرب ندانید که دیگر از آن عطر مفرح سیب، بوی روغنی به جا مانده است که
برای ماندگاری بیشتر سیب روی آن واکس زدهاند؛ دیگر آن طعم شیرین و عطر
مفرح سیبی سرخ که در سفره هفت سین اتاقی کوچک به یاد داشتید به مدد پیشرفت
علم به خاطرهها پیوست.
جناب شیخ الرئیس بوعلی (ره) در کتاب قانون در مورد نوعی گلابی که
درشهر خودشان یعنی بخارا و توابع آن حاصل میگشت وصفی میکند که امروزه آن
را در افسانههای کودکانه باید جست.
و کلام آخر اینکه چرا محصولی را که خداوند ابر و ماه خورشید را به
کار میگیرد تا آن را به دست من انسان برساند ناگهان با نزول آفتی از میان
میبرد؟ چرا به دنبال یافتن علت آفت زدگی، در صدد کشتن آفتها در حوزه
وسیع بر آمدیم؟ شاید پاسخ این سوالها را در عدم پرداخت زکات، آبیاری
نامشروع و ... بیابیم و هزاران شایدها که بهتر بود به دنبال یافتن آنها
میرفتیم تا اینکه رشتههای آفت شناسی و آفت کشی تأسیس کرده و نعمات الهی
را با زبان علم به اصطلاح ژنتیک و نانو ضایع میکردیم.
با خبر شدیم دانشمندان حکیم! اولین گوسفند شب تاب جهان را نیز
متولد کردند؛ الحمدلله این نقص خلقت نیز از مخلوقات خداوند رفع شد امیدوارم
در آینده فرزندان انسانها نیز شب تاب بشوند تا در مصرف انرژی صرفه جویی
شود.
هنوز فرصت باقی است ...
«وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ
لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ
فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا
مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً (119) یَعِدُهُمْ وَ
یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (120)» «و آنان
را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد، و وادارشان مىکنم تا
گوشهاى دامها را شکاف دهند، و وادارشان مىکنم تا آفریده خدا را دگرگون
سازند؛ [ولى] هر کس به جاى خدا، شیطان را دوست [خدا] گیرد، قطعاً دستخوش
زیان آشکارى شده است»؛ «[آرى،] شیطان به آنان وعده مىدهد، و ایشان را در
آرزوها مىافکند، و جز فریب به آنان وعده نمىدهد».